خب خب اولین لحظه ی نارنجی رو ثبت میکنم به اسم امشب....

هر چند حالم گرفته بود و یکم استرسی شدم... 

برق ها یهو قطع شد، آنتن موبایل هم.... رفتم از پشت بوم نگا کنم ببینم مرکز شهر هم برقش قطعه یا تو روستا فقط... دیدم نه فقط برق روستاست.... 

ازینجا یه نمایی از مرکز شهر و چراغ هاش دیده میشه که اونم دیدنیه.... 

بعدش محو تماشای آسمون پر ستاره شدم :) اینجا نسبت به تهران ستاره هاش بهتر دیده میشه، موقع قطع برق هم بهتر تر 😁 اصلا انگار تو آسمون جای خالی ای نبود و پر از ستاره... میدونی یه وقتایی غر میزنم اومدیم روستا ولی هر روز بابت این هوای پاک و خوبش، سکوت آرامشش خداروشکر میکنم و میدونم نمیتونم دیگه برگردم به اون شهر دودی ... فقط مشکلم نداشتن ماشینه که اونم اگه خدا بخواد حل میشه :) 🧡