آنچه در جستن آنی، آنی

خلاصه روز 2

امروز میدونستم صاحب کارم ممکنه بیاد محل کار و باید زود خودمو میرسوندم.... ولی بازم دیر بیدار شدم... پنج دیقه دیر رسیدم، البته هول هولکی و بدون صبحونه.... ولی نیومد... فردا احتمالش هست حتما بیاد.... صبح موقع رفتن هم دوباره همون خواستگار اولمو دیدم 😬😬 خیلی بده همش باهاش روبرو میشم.. زن گرفته ولی خب بازم یه جوریه.... دوست ندارم ببینمش.... خواستگار خواستگار مینویسم فکر نکنین پاشنه درو کندن... تابستون پارسال یهو سه چهار نفر گفتن... ولی دیگه بعدش خبری نشد.... البته دوس ندارم هم تو این محیط خبری بشه و خواستگارم دقیقا همشهریم باشه.... وای اصلا نمیخوام اینارو بنویسم و خلاصه روزمو باید بگم😬.....

خلاصه اش اینکه امروز 8/35 دیقه بیدار شدم، محض رضای خدا یه بار زود بیدار شو 😭

محل کار خیلی سردد بود و چاییدم و بدن درد داشتم وقتی اومدم خونه.... 

حفظ جدید نداشتم 🙂 بازم دل گرفتگی کارمو عقب انداخت، فقط دو روز وقت دارم تا امتحان و کلی عقبم🙂...

گوشی هم زیاد استفاده کردم 9/5 ساعت🙂هر کی این متنو خوند دعبام کنه اصنش 🙂

فردا هم مهمان داریم🙂 چجوری حفظ کنم🙂

خدایا عاقبتمونو بخیر کن 🌱

۰ نظر
مشرقی

شب های تنهایی

من هر شب گویا دچار این دل گرفتگی میشم... امیدوارم دلایل علمی و هورمونیک داشته باشه وگرنه اینجوری زندگیم مختل میشه...... الان حفظم عقبه، باید روزی دو صفحه حفظ کنم تا برسم به بچه های دیگه.... باید یکم مطالعه داشتم تو زمینه شغلی آینده ام.... باید یکم ورزش کنم هر روز.......باید خیلی کار های دیگه که......

دوست دارم دلیل محکمی داشته باشم برای این دل گرفتگی... ولی مگه تنهایی دلیل نیست؟.... دوست نداشته شدن دلیل نیست؟... دوست ندارم وبلاگم رو پر از این حرف ها... ولی اینجا تنها جائیه که یکم میتونم راحت بنویسم... با این فرض که هیچ آشنایی اینجا رو نخونه.. بگذریم... مهم نیست اصلا..... اره دلیل ناراحتی های من تنهاییمه.... اینکه هیچ وقت هیچکس دوستم نداشته.... اینکه وقتی شرایط وارد شدن تو رابطه رو داشتم بخاطر اعتقادات مذهبی و اینقدر که تو گوشمون خوندن آسیب میبینی آسیب میبینی از اینکه وارد یه رابطه سالم عاطفی هم بشم ترسیدم.... تنهایی که اسیبش بیشتره :) مگه آدم ها با ازدواج آسیب نمیبینن؟ حتما رابطه های قبل ازدواج آسیب پذیرن؟؟ اگه آدم وارد رابطه نشه چطور همسر آینده اش رو. پیدا کنه.... ازدواج سنتی و بسته؟ :)) من الان باید به خواستگاری  که چند سال با یکی نامزد بود و قبلا دوست بودن جواب مثبت بدم؟؟؟ اگه خودم هم قبلا رابطه ای داشتم میشد قبول کرد ولی اینکه هیچ رابطه ای نداشتم نمیتونم باهاش کنار بیام......

اینکه الان دیگه شرایطم مثل قبل نیست که راحت و با شناخت بتونم با کسی آشنا بشم...... یا اصلا هنوزم میترسم.. من یه ترسوعم..... از خونوادم و آبرو خیلی میترسم..... ولی مگه همه دخترا ابرو و خونواده ندارن..... نمیگم دوست دارم وارد رابطه های مسخره بشم.....یه رابطه هدف دار و سالم ........ هیچ وقت اگه بچه دار شدم... بچه ام رو از این تجربه ها محروم نمیکنم در این حال که مواظبش هم هستم.....

به همه ی آدم هایی که آدم درست زندگیشون رو پیدا کردم حسودیم میشه......

ولی هیچ وقت براشون بد نمیخوام بیشتر میتونم بگم  این حس غبطه اس نه حسودی، چون حسودی معنی بدخواهی میده... همیشه ته دلم براشون آرزوی خوشبختی بیشتر میکنم...... 

مشرقی

گوشی تایم 2

6/5

بخاطر چشمات کمتر گوشی دستت بگیر... 

۰ نظر
مشرقی

جمعه خود را چگونه گذراندید

هوا شناسی گفته بود تا 24 ساعت آینده بارش باران هست ولی هوا آفتابی و ملو بود :))

صپ از پنجره بیرون رو دیدم یه فضای مه آلود و ابر بود که خیلی زیبا بود و چشام قلبی قلبی شد از دیدنش 😍

از گزارشات هواشناسی بیایم بیرون....

صبح مشغول تمیز کاری شدم و دستی به سر اتاقم کشیدم، خیلی وقت بود بهم ریخته شده بود و من عقب مینداختم تمیز کاری رو 😁....

بعد از ظهر رو به بطالت گذروندم و حفظ رو  جلو نبردم... 

عصر هم هوس سمبوسه کردیم و گفتم سمبوسه پنیری امتحان کنیم، درست کردم،  اصلا تفافتی نداشت... فکر کنم کم ریختم پنیر.... ولی خوب شد بهش 8از ده میدم 😁

بعد شام هم مسابقه روبیکا شرکت کردیم و سوالی که پرسیده بود کدوم کشور جنگل نداره باختیم :/ تو گوگل هم ننوشته بود اصنش سرچ کردم :/

فقط داداش کوچیکه خیلی ناراحت شد :)

دوباره نمیدونم چیشد که دل گرفتگی عمیقی در ما رخ داد (پست قبل گویای مطلبه) که بازم حفظم رو جلو نبردم....

ولی تونستم سگ افسردگی رو کیش کنم و پاشدم نمازمو خوندم و یه چند صفحه که مشکل داشتم ابجی کوچیکه پرسید ازم  و بهترم الان خداروشکر... 

این بود انشای ما.... 

 

 

۰ نظر
مشرقی

تنهایی بد دردیه

چرا همه تو لاک خودشونن و درگیر.... و چرا من انقدر پیگیر :)

پیام میدی بهشون یا نمیبینن مدت ها... یا سرد جواب میدن.... 

فقط منم یعنی انقدر تنهام..... همه سرگرم و مشغول و...

دلوم میگیره خب از این حس که هیچکس حواسش به من نیست :))

قدر آدم هایی که هواتون رو دارن رو بدونین....

 

 

+یاد دیالوگ شازده کوچولو افتادم

که می‌گفت خیلی غم انگیزه جایی وارد بشی و کسی متوجه حضورت نشه 

بعدش روباه میگه غم انگیز تر اینه بری و کسی متوجه رفتنت نشه....

++ولشون کن اصن....

یمدت تو لاک نارنجی خودم میرم و اصلا سرمو بیرون نمیارم ببینم دنیا و آدما چیکار دارن میکنن.... 

۱ نظر
مشرقی

حسوت هرگز نیاسوت

به تمام دختران سرزمینم که ماشین دارن حسوتیم میشه :(

۰ نظر
مشرقی

4_احزاب

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ

آیه 4 احزاب...

خداوند برای هیچ مردی  دو قلب قرار نداده است

 

 

این آیه رو متوجه نشدم و تفسیر گوش دادم، آقای قرائتی تفسیر کرده بود، منظورش اینه دو دوستی تو یک دل جا نمیگیره (پیروی از وحی  و پیروی از منافقان) اینجا رو متوجه شدم ولی... 

ولی سوالی که هست اینه چرا گفته رجل! مرد!  بعد هم در ادامه  همین جمله تو همین آیه در مورد زن هایی که مرد ها با گفتن تو مثل  مادرم هستی( در زمان جاهلیت) طلاقشون میدادن صحبت کرده... متوجه نمیشم ربطش رو🤔... 

۳ نظر
مشرقی

گوشی تایم 1

گوشی تایم : 8 ساعت

بسیار نادم و پشیمان هستمی که امروز وقتمو تلف کردم... و دیروز.... عقب افتادم از درسم... پرسش فردا را چه کنم...... 

۰ نظر
مشرقی

:)

خسته ام از بی فکری های خونوادم.... 

۱ نظر
مشرقی

پایان ناخوشایند

تو نت خوندم برای تب دارچین بخورین، و واقعا تاثیر داشت، امیدوارم تب نکنم دوباره... فردا رو بریم سر کار دیگه... 

فیلم پایانِ ناخوشایند رو دیدم :)) فیلم جالبی بود.. ولی خیلی عالی نه... مثلا از ده بهش 6/5 میدم :))) 

داستان در مورد یه نویسنده ی زنه.... نویسندگی دنیای جالبی داره.... اینکه بتونی احساساتت رو تو کلمات زیبا بیان کنی خیلی قشنگه که من هیچ وقت موفق نشدم در این مورد :))) 

تو ایران ولی نویسنده ها فکر نمیکنم اونقدر طرفدار داشته باشن مثل کشور های دیگه ... 

 

۰ نظر
مشرقی